ای زلف تو زنجیر دل حلقه ربایان
در بند کمند تو دل حلقه گشایان
وی برده بدندان سرانگشت تحیر
ز آئینه رخسار تو آئینه زدایان
همچون مه نو گشته ام از مهر تو در شهر
انگشت نما گشته ی انگشت نمایان
عمرم بنهایت رسد و دور بآخر
لیکن نرسد قصّه عشق تو بپایان
این نکهت مشکین نفس باد بهشتست
یا بوی تو یا لخلخه ی غالیه سایان
با سرو قدان مجلس خلوت نتوان ساخت
تا کم نشود مشغله ی بی سر و پایان
محمول سبکروح که در خواب گرانست
او را چه غم از ولوله ی هرزه داریان
باید که بر آید چو برآید نفس صبح
از پرده سرا زمزمه ی پرده سرایان
منزلگه خواجو و سرکوی تو هیهات
در بزم سلاطین که دهد راه گدایان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.