دل بدست غم سودای تو دادیم و شدیم
چشمه ی خون از چشم گشادیم و شدیم
پشت بر دنیی و دین کرده و جان در سر دل
روی در بادیه ی عشق نهادیم و شدیم
تو نشسته بمی و مطرب و مامست و خراب
مدّتی بر سر کوی تو ستادیم و شدیم
چون دل خسته ی ما رفت بباد از پی دل
همره قافله ی باد فتادیم و شدیم
همچو خواجو نگرفته ز دهانت کامی
بوسه برخاک سرکوی تو دادیم و شدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از درد و غم عشق سخن میگوید. او به خاطر محبت و دلبستگی به معشوق، دلش را به غم داده و خونی از چشمانش جاری شده است. او از دنیا و دین میگذرد و جانش را در عشق معشوق قرار داده است. همچنین بیان میکند که در کنار معشوق، با بادهنوشی و سرسبزی زندگی کرده و با ناامیدی، دلش را به دست باد سپرده است. در نهایت، او مثل خواجوی عشق، از معشوق چیزی نمیگیرد و تنها با بوسه به خاک کوی او، عشق خود را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: ما دل را به خاطر عشق و غم تو فدای تو کردهایم و حالا چشمانمان همچون چشمهای از خون اشک میریزند.
هوش مصنوعی: ما به دنیای فانی و ظواهر آن پشت کردهایم و به اصول دین احترام گذاشتهایم. اکنون تمام وجود خود را در راه عشق قرار داده و به عشق گام نهادهایم و به این مقام رسیدهایم.
هوش مصنوعی: در حالتی که تو نشستهای، ما در حال نشستن و گوش دادن به موسیقی هستیم. مدت زیادی در کنار کوچهات ایستادیم و حالوهوای نابودگی را تجربه کردیم.
هوش مصنوعی: وقتی دل خستهمان به باد رفت، برای دنبال کردن آن، به جمع بادها پیوستیم و به راهی نامعلوم رفتیم.
هوش مصنوعی: به مانند خواجو، نتوانستیم به آنچه که میخواهیم از تو بدست آوریم، اما برای عشق تو، بوسهای بر خاک سرکوی تو نهادیم و به همین دلیل بر خود میفخر کردیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل به بند سر زلفین تو دادیم و شدیم
دجله بر عارض چون نیل گشادیم و شدیم
نشود حجره دل منزل کس جز تو از آنک
بر در از مهر تواش مهر نهادیم و شدیم
چون نبد زهره بوسیدن دستت ما را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.