گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

دل بدست غم سودای تو دادیم و شدیم

چشمه ی خون از چشم گشادیم و شدیم

پشت بر دنیی و دین کرده و جان در سر دل

روی در بادیه ی عشق نهادیم و شدیم

تو نشسته بمی و مطرب و مامست و خراب

مدّتی بر سر کوی تو ستادیم و شدیم

چون دل خسته ی ما رفت بباد از پی دل

همره قافله ی باد فتادیم و شدیم

همچو خواجو نگرفته ز دهانت کامی

بوسه برخاک سرکوی تو دادیم و شدیم

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
ابن یمین

دل به بند سر زلفین تو دادیم و شدیم

دجله بر عارض چون نیل گشادیم و شدیم

نشود حجره دل منزل کس جز تو از آنک

بر در از مهر تواش مهر نهادیم و شدیم

چون نبد زهره بوسیدن دستت ما را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه