گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

مگر که صبح من امشب اسیر گشت بشام

وگرنه رخ بنمودی ز چرخ آینه فام

مگر ستاره ی بام از شرف بزیر افتاد

وگرنه پرده برافکندی از دریچه ی بام

خروس پرده سرا امشب ازچه دم دربست

اگر چنانک فروشد دم سپیده بکام

چو کام من توئی ای آفتاب گرم برآی

ز چرخ اگر چه یقینم که برنیاید کام

گهی پری رخم از خواب صبح برخیزد

که تیغ غمزه ی خونریز برکشد ز نیام

چرا ز قید توام روی رستگاری نیست

کسی اسیر نباشد بدام کس مادام

چو دور عیش و نشاطست باده در دور آر

که روشنست که با دست گردش ایام

دمی جدا مشو از جام می که در این دور

کدام یار که همدم بود برون از جام

برو غلام صنوبر قدان شو ای خواجو

که همچو سرو بآزادگی برآری نام

 
 
 
رودکی

دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام

بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام

یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند

دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام

دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
کسایی

سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای

چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام

همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر

بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام

عنصری

امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام

بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام

بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز

امین ملت و ملت بدو گرفته نظام

سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ابوسعید ابوالخیر

دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام

بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام

یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند

دگر که عاشق گویند عاشقان را نام

دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند

[...]

فرخی سیستانی

بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام

بر من آمد وقت سپیده دم به سلام

درست گفتی کز عارضش برآمده بود

گه فرو شدن تیره شب سپیده بام

ز عود هندی پوشیده بر بلور زره

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه