گر گنج طلب داری از مار مترس ای دل
ور خرمن گل خواهی از خار مترس ای دل
چون زهد و نکو نامی بر باد هوا دادی
از طعنه ی بدگویان زنهار مترس ای دل
از رندی و بدنامی گر ننگ نمی داری
از فخر طمع برکن و ز عار مترس ای دل
گر طالب دیداری از خلد برین بگذر
ور نور بدست آمد از نار مترس ای دل
چون نرگس بیمارش خون می خور اگر مستی
ور زانک شود جانت بیمار مترس ای دل
گر همدم منصوری رو لاف انا الحق زن
چون دم زنی از وحدت از دار مترس ای دل
جانرا چو فدا کردی از تن مکن اندیشه
چون ترک شتر گفتی از بار مترس ای دل
قول حکما بشنو کاندم که قدح نوشی
اندک خورو از مستی بسیار مترس ای دل
صدبار ترا گفتم کامروز که چون خواجو
اقرار نمی کردی ز انکار مترس ای دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.