یکدم ز قال بگذر اگر واقفی ز حال
کانرا که حال هست چه حاجت بود بقال
بر لوح کائنات مصور نمی شود
نقشی بدین جمال و جمالی بدین کمال
آنجا که یار پرده ی عزّت بر افکند
عارف کمال بیند و اهل نظر جمال
خون قدح بمذهب مستان حرام نیست
کز راه شرع خون حرامی بود حلال
جانم بجام لعل تو دارد تعطّشی
چون تن بجان و تشنه بسر چشمه ی زلال
آنها که دام برگذر صید می نهند
اندیشه کی کنند ز مرغ شکسته بال
در هر چه هست چون بخیالت نظر کنم
گر جز جمال روی تو بینم زهی خیال
در راه عشق بعد منازل حجاب نیست
دوری گمان مبر که بود مانع وصال
خواجو اگر بعین حقیقت نظر کنی
وصلست در جدائی و هجران در اتّصال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و معرفت است. شاعر به این نکته اشاره میکند که اگر کسی از حال و شرایط دیگران آگاه باشد، نیازی به دلتنگی ندارد. او میگوید که در عالم هستی، زیباییهایی وجود دارد که نمیتوان به سادگی آنها را درک کرد. در جایی که محبوب بر پردهی عزت میافتد، عارف در کمال میبیند و اهل نظر در جمال.
شاعر به مفهوم عشق اشاره میکند و میگوید که در مسلک عاشقان، خون حرام ناپسند نیست، زیرا عشق یک امر والایی است. وی همچنین تشنگی جانش را برای محبوبش میسازد و میگوید که عاشقان در پی صید دل نیستند و نمیتوانند به مهمانی و زیبایی عشق بیتوجهی کنند.
در نهایت، شاعر بیان میکند که در راه عشق، هیچ مانعی وجود ندارد و جدایی و وصال در عین عدم فاصلههاست. در واقع، او از پیوند عمیق عشق و حقیقت صحبت میکند.
هوش مصنوعی: اگر به حال و هوای کسی واقفی، نیازی نیست که برایش توضیح بدهی و به حرف دیگران گوش بدهی. چون وقتی که خودت از حال او با خبری، نیازی به گفتن و توجیه نیست.
هوش مصنوعی: هیچ تصویری در عالم به این زیبایی و کمال نمیتواند ثبت شود.
هوش مصنوعی: در جایی که محبوب با تمام شکوه و عظمت خود ظاهر میشود، عارفان به بالاترین درجات کمال دست مییابند و اهل معرفت زیباییهای او را مشاهده میکنند.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر اشاره دارد به این که در باور و آیین میپرستان، نوشیدن و لذت بردن از شراب و مستی امری ناپسند نیست. زیرا بر اساس قوانین و اصول مذهبی، چیزی که به زعم آنها حرام تلقی میشود، میتواند در حالتی خاص مجاز شناخته شود. با این بیان، شاعر نوعی تناقض و نگاهی متفاوت به اصول اخلاقی و مذهبی را مورد توجه قرار میدهد.
هوش مصنوعی: جان من به رنگ لعل تو تشنه است، همچنان که جسم به جان نیاز دارد و تشنه به سرچشمهی زلال آب.
هوش مصنوعی: کسانی که در دامهای خود در کنار راه، صید میکنند، آیا به فکر پرندهای که بال شکسته دارد، میافتند؟
هوش مصنوعی: هر چیزی که میبینم، وقتی به یاد تو میافتم، اگر غیر از زیبایی چهرهات را ببینم، باید افسوس بخورم.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، هیچ مانعی وجود ندارد. فکر نکن که دوری میتواند مانع رسیدن به معشوق باشد.
هوش مصنوعی: اگر با دیدی عمیق به واقعیت نگاه کنی، میبینی که ارتباط و وصل در جدایی و دوری نهفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها هزار سال بعزّ اندرون بزی
وانگه هزار سال بملک اندون ببال
ای اختیار ایزد دادار ذوالجلال
تاج از تو با شرف شد و تخت از تو با جمال
مسعود شهریاری کز فر عدل تو
بر ملک روزگار چو نام تو شد به فال
کرده نهال جاه تو را دست مملکت
[...]
هست از سفال جامه سیکی برآمده
اندر سفال جامه سیکی بود حلال
نی نی نه نه نه نی نه نی نی به هیچ وقت
لا لا لا لا لل لا لا لا لا به هیچ حال
توحید لایزال نیاید چو در مقال
روشن کنم ضمیر به توحید ذوالجلال
ترجیع کن که آمد یک جام مال مال
جان نعره میزند که بیا چاشنی حلال
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.