گنجور

 
خواجوی کرمانی

معنی این صورت از صورتگران چین بپرس

مرد معنی را نشان از مرد معنی بین بپرس

کفر دانی چیست دین را قبله ی خود ساختن

معنی کفر ار نمی دانی ز اهل دین بپرس

چون تو آگه نیستی از چشم شب پیمای من

حال بیداری شبهای من از پروین بپرس

گر گروهی ویس را با گل مناسب می نهند

نسبت گل با رخ ویس از دل رامین بپرس

گرچه خسرو کام جان از شکّر شیرین گرفت

از دل فرهاد شور شکّر شیرین بپرس

حال سرگردانی جمعی ریشان مو بمو

از شکنج سنبل پرچین چین برچین بپرس

باغبان دستان بلبل را چه داند گو برو

شورش مرغان شبگیر از گل و نسرین بپرس

قصّه ی درد دل تیهو کجا داند عقاب

از تذرو خسته حال چنگل شاهین بپرس

شعر شورانگیز خواجو را که بر دست آب قند

از شکر ریزان پر شور سخن شیرین بپرس