ای دلم را شکّر جان پرورت چون جان عزیز
خاکت پایت همچو آب چشمه ی حیوان عزیز
عیب نبود گر ترنج از دست نشناسم که نیست
در همه مصرم کسی چون یوسف کنعان عزیز
یک زمان آخر چو مهمان توام خوارم مکن
زانک باشد پیش ارباب کرم مهمان عزیز
خستگان زنده دل دانند قدر درد عشق
پیش صاحب درد باشد دارو و درمان عزیز
گر من بیچاره نزدیک تو خوارم چاره نیست
دور نبود گر ندارد بنده را سلطان عزیز
آب چشم و رنگ روی ما ندارد قیمتی
زانک نبود گوهر اندر بحر و زر درکان عزیز
زلف کافر کیش او ایمان من برباد داد
ای عزیزان پیش کافر کی بود ایمان عزیز
گر ترا خواجو نباشد آبروئی در جهان
عیب نبود زانک نبود گنج در ویران عزیز
بر سر میدان عشقش جان بر افشان مردوار
قلب دشمن نشکند آنرا که باشد جان عزیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از عشق و ارادت عمیق گوینده به معشوق است. او معشوق را مانند جان خود عزیز میداند و در وصف زیباییهای او میگوید. گوینده اشاره میکند که هیچکس در وطنش به محبوبش نمیرسد و از این رو، در عشق به او هیچ عیبی وجود ندارد، حتی اگر دیگران او را نادیده بگیرند. او به مقام و منزلت مهمانان در برابر اربابهای بزرگ اشاره میکند و میگوید عشق درد دارد، اما همین درد درمانی نیز به همراه دارد. همچنین بیان میکند که در عشق، افراد باید با دلی بیقرارتری حرکت کنند و نباید به ظواهر توجه کنند، زیرا عشق حقیقی ارزشی بالاتر از هر قیمتی دارد. در پایان، او به ارزش جان و دل افراد در میدان عشق اشاره کرده و بر این نکته تاکید میکند که عشق، بزرگترین سرمایه است.
هوش مصنوعی: ای دل من، جان تازه و شیرین تو مانند جان عزیز من است. خاک پای تو برایم مانند آب چشمهای گوارا و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: شایب نیست اگر نتوانم ترنج را از دست بشناسم، چرا که در تمام مصر کسی مانند یوسف، عزیز کنعان، وجود ندارد.
هوش مصنوعی: مدتی است که مهمان توام، مرا خوار و بیارزش مکن. زیرا مهمان، در حضور بزرگان با کرم، باید گرامی داشته شود.
هوش مصنوعی: کسانی که دلشان زنده است و خستهاند، ارزش درد عشق را میفهمند. برای کسی که خود درد را تجربه کرده، عشق همانند دارویی گرانبهاست.
هوش مصنوعی: اگر من در پیش تو حقیر و بیارزش هستم، چارهای نیست. دور نیست که اگر بنده را مولایی عزیز نباشد، او نیز مقام و ارزشی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: چشمهای ما و تظاهر زیباییمان ارزش چندانی ندارند، زیرا دریا هیچ جواهر و در معادن هم طلا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: زلف او که دل را به زحمت میاندازد، ایمان من را به خطر انداخته است. ای دوستان، در برابر کسی که به او ایمان ندارم، ایمان من چه ارزشی دارد؟
هوش مصنوعی: اگر در دنیا آبرو و اعتباری برای تو نباشد، عیبی ندارد، زیرا گنج و سرمایهای در ویرانه وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در میدان عشق، مردانه جان خود را فدای عشق میکنم. قلب دشمنان را نمیشکنم، زیرا کسی که جانش ارزشمند است، این کار را نمیکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.