گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

جان توجه بروی مهوش کرد

دل تمسّک بزلف دلکش کرد

مهر رویش که آب آتش برد

خاک بر دست آب و آتش کرد

آنک کارم چو طرّه بر هم زد

همچو زلفم چرا مشوش کرد

ابرویش تا چه شد که پیوسته

برمه و مشتری کمانکش کرد

هر خدنگی که غمزه اش بگشود

نسبتش دل بتیر آرش کرد

مردم دیده ام بخون جگر

صفحه ی چهره را منقّش کرد

روز خواجو بروی او خوش بود

خوش نبود آنک رفت و شب خوش کرد