جان توجه بروی مهوش کرد
دل تمسّک بزلف دلکش کرد
مهر رویش که آب آتش برد
خاک بر دست آب و آتش کرد
آنک کارم چو طرّه بر هم زد
همچو زلفم چرا مشوش کرد
ابرویش تا چه شد که پیوسته
برمه و مشتری کمانکش کرد
هر خدنگی که غمزه اش بگشود
نسبتش دل بتیر آرش کرد
مردم دیده ام بخون جگر
صفحه ی چهره را منقّش کرد
روز خواجو بروی او خوش بود
خوش نبود آنک رفت و شب خوش کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون ز ذوق صفاش بیهش کرد
همه در عشق او فرامش کرد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.