وهم بسی رفت و مکانش ندید
فکر بسی گشت و نشانش ندید
هر که در افتاد بمیدان او
غرقه ی خون گشت و سنانش ندید
دیده ی نرگس بچمن عرعری
همچو سهی سرو روانش ندید
وانک سپر شد برِ پیکان او
کشته شد و تیر و کمانش ندید
موی چو شد گرد میانش کمر
جز کمر از موی میانش ندید
گرچه ز تنگی دهنش هیچ نیست
هیچ ندید انک دهانش ندید
عقل چو در حسن رخش ره نیافت
چاره بجز ترک بیانش ندید
دل که بشد نعره زنان از پیش
کون و مکان گشت و مکانش ندید
این چه طریقت که خواجو در آن
عمر بسر برد و کرانش ندید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.