ای ساربان بقتل ضعیفان کمر مبند
برگیر بارم از دل و بار سفر مبند
در اشک ما نگه کن و از سیم درگذر
بر روی ما نظر فکن و نقش زر مبند
ما را چو در سلاسل زلفت مقیدیم
پای در شکسته بزنجیر در مبند
فرهاد را مکش بجدائی و در غمش
هر دم خروش و غلغله در کوه و در مبند
ای دل مگر بیاد نداری که گفتمت
چندین طمع بر آن بت بیدادگر مبند
ور آبروی بایدت ای چشم دُرفشان
بر یاد لعل او سر دُرج گهر مبند
ای باغبان گرم ندهی ره بپای گل
گلزار را بروی من خسته در مبند
چون سرو اگر چنانک سر افرازیت هواست
ون نی بقصد بی سر و پایان کمر مبند
چشمم که در هوای رخت باز گشته است
مرغ دل مرا مشکن بال و پر مبند
بی جرم اگرچه از نظر افکنده ئی مرا
بگشای پرده از رخ و راه نظر مبند
خواجو چو نیست در شب هجران امید روز
با تیره شب بسر برو دل در سحر مبند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی غم و درد جدایی و بیعدالتی اشاره دارد. شاعر از ساربانی درخواست میکند که بر بیپناهان ظلم نکند و به یاد اشک و غم آنها باشد. او از معشوق میخواهد که به او توجه کند و از زنجیری که به واسطه عشق به او در آن گرفتار شده، آزادش کند. همچنین شاعر از فرهاد (نماد عشق و فداکاری) یاد میکند و از او میخواهد که غم را در دل نپروراند. در نهایت، او به سیاهی شب اشاره میکند و امید به روشنایی روز را از دست رفته میداند. به طور کلی، این شعر بیانگر احساس عمیق درد و longing (اشتیاق) برای وصال معشوق و رهایی از رنج جدایی است.
هوش مصنوعی: ای باربر، به کشتن نزاران و ضعیفان اقدامی نکن. بار من را از دل بر دار و بار سفر را به دوش مگیر.
هوش مصنوعی: به چشمان ما نگاهی بینداز و از زنجیرها عبور کن. بر ما توجه کن و زیبایی خود را به ما نشان نده.
هوش مصنوعی: ما در زلف تو مانند اسیران هستیم و نمیخواهیم که پایمان در زنجیر شکننده بسته شود.
هوش مصنوعی: فرهاد را به خاطر جدایی نرنجان و هر لحظه در غم او فریاد و سر و صدا کن، در کوه نگذار سکوت باشد.
هوش مصنوعی: ای دل، آیا فراموش کردهای که به تو گفتم نباید به آن معشوق ستمگر، امید و آرزوهای زیادی ببندیم؟
هوش مصنوعی: اگر میخواهی آبرو و اعتبارت محفوظ بماند، ای چشمان درخشانت، به یاد لعل او (لب او)، مهر و محبت خود را بر رفتار دیگران نچسبان.
هوش مصنوعی: ای باغبان، اگر به گلهای باغ توجه نکنید و راه آنها را ببندید، مرا که خستهام، در اینجا رها نکنید.
هوش مصنوعی: اگر مانند سرو با وقار و سربلند باشی، باید بدان که هدفت از این تلاش باید مشخص باشد و بدون هدف و بیدلیل به چیزی نپرداز.
هوش مصنوعی: زمانی که چشمانم به یاد تو و زیباییات میافتد، قلب من مانند پرندهای میشود که در تنگناست. پس من را آزار نده و بال و پر این پرنده را نچین.
هوش مصنوعی: هرچند که من بیگناه هستم و تو مرا نادیده گرفتهای، اما از تو میخواهم که پرده را از صورت من کنار بزن و مانع دیدن من نشو.
هوش مصنوعی: خواجو در دل شبهای دوری، وقتی که امیدی به روز روشن نیست، دل را به سحر نسپار؛ زیرا در تاریکی شب، به خاطر آنچه که از دست رفته است، نمیتوان به روشنی دلخوش بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.