تا چین آن دو زلف سمن سا پدید شد
در چین هزار حلقه ی سودا پدید شد
دیشب نگار مهوش خورشید روی من
بگشود برقع از رخ و غوغا پدید شد
زلفت چو مار خم زد و عقرب طلوع کرد
روی چو مه نمود و ثریا پدید شد
اشکم ز دیده قصه طوفان سئوال کرد
چشمم جواب داد که از ما پدید شد
هست آن شرار سینه ی فرهاد کوهکن
آن آتشی که از دل خارا پدید شد
آدم هنوز خاک وجودش غبار بود
کو را هوای جنت اعلی پدید شد
از آفتاب طلعت یوسف ظهور یافت
نوری که در درون زلیخا پدید شد
گلگون آب دیده چو از چشم ما بجست
مانند باد بر سر صحرا پدید شد
از دود آه ماست که ابر آشکار گشت
وز سیل اشک ماست که دریا پدید شد
جانم شکنج زلف ترا عقد می شمرد
ناگه دل شکسته ام آنجا پدید شد
خواجو اگر چه شعر تو جز عین سحر نیست
بگذر ز سحر چون ید بیضا پدید شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و از دگرگونیهای روحی و احساسی که به واسطهی آن زیبایی در او ایجاد میشود، سخن میگوید. زلفهای معشوق به زلفهایی شبیه به گل سمن تشبیه شده و رخسار او مانند خورشید درخشان است. شاعر به تاثیرات عمیق عشق بر دل و جانش اشاره میکند، از جمله درد و اشکهایی که ناشی از این عشق هستند. همچنین، نشانههای زیبایی، عشق و احساسات عمیق انسانی را به شکلهای نمادین و تصویرسازیهای زیبا به نمایش میگذارد. در نهایت، او تأکید میکند که شاعری همچون او نیز به عشق و زیبایی به دیده سحر و جادو مینگرد.
هوش مصنوعی: زمانی که آن دو زلف زیبا و خوش حالت ظاهر شد، هزاران نشانه و علامت عشق و شور و شوق در دلها به وجود آمد.
هوش مصنوعی: دیشب معشوق زیبا و دلربای من چهرهاش را نمایان کرد و با این کارش غوغایی به پا کرد.
هوش مصنوعی: موهای تو مانند ماری تاب خورد و همچون عقربی طلوع کرد. بر رویت مانند ماه درخشید و به زیبایی ستارهای چون ثریا نمایان شد.
هوش مصنوعی: اشکهای من از چشمم در مورد طوفان پرسیدند و چشمانم به آنها جواب دادند که این حوادث از ما ناشی شدهاند.
هوش مصنوعی: آن شعلهای که در دل فرهاد، سنگتراش، وجود دارد، همان آتش است که از دل سنگ خارا زبانه میکشد.
هوش مصنوعی: انسان همچنان که از خاک و عناصر شکل گرفته بود، به خاطر آرزوی ورود به بهشت برین، به زندگی و وجود خود ادامه داد.
هوش مصنوعی: چهره زیبای یوسف همچون آفتاب درخشید و نوری را به وجود آورد که در دل زلیخا روشن شد.
هوش مصنوعی: چشم ما به خاطر غم و اندوه مانند گلی سرخ شده است، و هنگامی که اشکهایمان ریخت، مانند باد ناگهان در دل صحرا نمایان شد.
هوش مصنوعی: از تیرهگی و غم ماست که ابرها نمایان شدند، و از سیلاب اشکهای ماست که دریا به وجود آمد.
هوش مصنوعی: جانم از زیبایی و بازی زلف تو به تنگ آمده است و در لحظهای ناگهانی، دل شکستهام به طور ناگهانی نمایان شد.
هوش مصنوعی: خواجو، اگرچه شعر تو مانند سحر جالب و جذاب است، اما از سحر بگذر، زمانی که نشانههای معجزهگونه نمایان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.