گنجور

 
 
 
اوحدالدین کرمانی

عمری گشتم شیفته و آواره

نومید شدم زخویشتن یکباره

ای آنک به هیچ چاره محتاج نئی

دریاب کسی را که ندارد چاره

کمال‌الدین اسماعیل

در کار تو صاحب نظران نظاره

تو غرقه بدریای هوس یکباره

رو چارۀ روز واپسین ساخته دار

ران پیش که گویند که آن بیچاره

مولانا

ای با تو جهان ظریف و شادی باره

تو جامه شادیی و مالی پاره

تنها خورشید آن دهد عالم را

کان را ندهد مه و هزار استاره

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
اهلی شیرازی

ای شاه بتان و رشک صد مهیاره

گر سوی فلک گهی کنی نظاره

در پیش تو بره حمل چرخ کشد

با هفت قماش سبعه سیاره

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه