گنجور

 
 
 
مهستی گنجوی

با هر که دلم ز عشق تو راز کند

اول سخن از هجر تو آغاز کند

از ناز دو چشم خود چنان باز کنی

کانده زده لب به خنده‌ای باز کند

اوحدالدین کرمانی

هر مرغ دلی که پر بدو باز کند

در اوج هوای عشق پرواز کند

یک دم تو بدوز دیدهٔ خود از خود

تا نور جلال دیده ات باز کند

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اوحدالدین کرمانی
کمال‌الدین اسماعیل

وقتست که بلبل بگل آواز کند

این لابه در افزاید و آن ناز کند

بلبل بسخن مضاحک آغاز کند

تا گل بشکر خنده دهن باز کند

ابن یمین

خصمت که عناد با تو آغاز کند

چون کوف بود که قصد شهباز کند

آندم که بلندی طلبد دانی چیست

مورست که جان در سر پرواز کند

عبید زاکانی

وصف لب او سخن چو آغاز کند

وان رنگ رخش که بر سمن ناز کند

از غنچه شنو چو غنچه لب بگشاید

وز گل بطلب چو گل دهن باز کند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه