چراغ کیان کشته شد کاش من
به مرگش چراغ سخن کشتمی
گرم قوتستی چراغ فلک
به آسیب یک دم زدن کشتمی
گرم دست رفتی به شمشیر صبح
اجل را به دست زمن کشتمی
سلیمان چو شد کشتهٔ اهرمن
مدد بایدم کاهرمن کشتمی
به مازندرانم ظفر بایدی
که دیوانش را تن به تن کشتمی
چو شیرین تن خویشتن را به تیغ
پس از خسرو تیغ زن کشتمی
اگر با صفهود وفا کردمی
به هجران او خویشتن کشتمی
اگر حق مهرش به جای آرمی
طرب را چو گل در چمن کشتمی
دل و دیده بر دست بنهادمی
چو سیماب از آب دهن کشتمی
عروسان خاطر دهندی رضا
که چون سمعشان در لگن کشتمی
هم او را از آن حاصلی نیستی
وگر خویشتن در حزن کشتمی
رفیقا مکش خویشتن در فراق
که گر شایدی کشت من کشتمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به مرگ و اندوه خود میپردازد و از آرزوهایش سخن میگوید. او بیان میکند که اگر قدرت داشت، برای مرگ عزیزانش (چراغ کیان) کارهایی انجام میداد تا آنها را زنده کند. او همچنین از احساسات عمیقش به شخصی به نام شیرین سخن میگوید و حسرت جدایی و فراق را تجربه میکند. در نهایت، شاعر از دوستانش میخواهد خود را در غم جدایی نکشند زیرا اگر آنها نیز در اندوه عمیق فرو بروند، خود او هم در این غم از دنیا خواهد رفت. این شعر نشاندهنده حزن و دلتنگی عمیق شاعر و تأثیر جدایی بر زندگی اوست.
هوش مصنوعی: دوست داشتم که به خاطر مرگ چراغ کیان، من هم شعری را در مورد آن بنویسم و به ابراز احساسات بپردازم.
هوش مصنوعی: اگر تو قوی و توانمند بودی، با یک لحظه نزدیک شدن به آسیب، میتوانستی چراغ آسمان را خاموش کنی.
هوش مصنوعی: اگر با دلی پرامید و شجاع به زندگی ادامه دهی، من هم میتوانم با تمام قدرت، مرگ را به دست خودم مهار کنم.
هوش مصنوعی: وقتی سلیمان به دست نیروهای شیطانی کشته شد، نیاز بود که من نیز آن شیطان را نابود کنم.
هوش مصنوعی: من باید به مازندران بروم و پیروزی را به دست آورم، زیرا تمام اشعار و نوشتههای او را یکییکی مطالعه و بررسی کردهام.
هوش مصنوعی: وقتی که شیرین، دامن خود را با تیغ زدم، پس از آنکه خسرو، شمشیر به دست گرفت، من نیز جان خود را فدای عشق کردم.
هوش مصنوعی: اگر به او وفادار میبودم و در جداییاش نمیماندم، خودم را از بین میبردم.
هوش مصنوعی: اگر محبت او را به جای شادی و خوشحالی قرار دهم، همانطور که گل را در باغ میکارند.
هوش مصنوعی: دل و چشمانم را در دستم گذاشتم، مثل جیوه که از آب میگریزد، به خاطر او دلم را به درد آوردم.
هوش مصنوعی: عروسان به دل و جان خوشی میدهند، چون صدای آنان را در ظرفی زیبا ضبط میکنم.
هوش مصنوعی: تو هیچ سودی از او نمیبری و گرنه خود را در غم و اندوه کشتهای.
هوش مصنوعی: دوست من، به خاطر دوری از خودت مرا بکش، چون اگر تو بتوانی مرا به درد بیندازی، من هم میتوانم تو را نابود کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.