گنجور

 
خاقانی

من به ری عزم خراسان داشتم

ز آن که جان بود آرزومندش مرا

والی ری بند بر عزمم نهاد

نیک دامن‌گیر شد بندش مرا

از یمین الدین شکایت کردمی

لیک شرم آمد ز فرزندش مرا

بس فسادی کافت اخیار شد

ار ضمیر روح مانندش مرا