شروان به باغ خلد برین ماند از نعیم
کز باغ خلد نوبر نعما رسد مرا
دارای دار ملکت او شاه مشرق است
کانواع نعمت از در دارا رسد مرا
دریاست شاه و من چو گیا تشنهٔ امید
کز دست شاه تحفهٔ دریا رسد مرا
شروان به فر اوست شرفوان و خیروان
من شکر گوی خیر و شرف تا رسد مرا
امسال پنجم است کز آنجا بیامدم
هر روز روزی نو از آنجا رسد مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به زیبایی و نعمتهای بهشتی اشاره میکند و از شروان (مکانی بهشتگونه) و نعمتهایش سخن میگوید. او خود را در برابر شاه مشرق توصیف میکند و از او به عنوان منبع برکات و هدایا یاد میکند. شاعر به تشنگی خود شبیه گیاهی اشاره میکند که تنها امیدش دریافت نعمت از دست شاه است. همچنین او به مدت پنج سالی که در آنجا بوده اشاره میکند و هر روز را با نعمتهای جدید توصیف میکند. در کل، این شعر نشاندهنده تمایل و شکرگزاری شاعر برای دریافت نعمتها و برکات است.
هوش مصنوعی: شروان بهشتی مانند باغی است و در آنجا نعمتهایی وجود دارد که به من از باغ بهشت تازه میرسد.
هوش مصنوعی: سلطان مشرق به عنوان صاحب و مالک این سرزمین، منبع انواع نعمتها و خوشیها است که به من میرسد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر خود را مانند گیاهی در کنار دریا میبیند که تشنهی امید است. او انتظار دارد که از دست پادشاه هدیهای از دریا به او برسد. این حس انتظار و نیاز به کمک و ثروت را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: شهر شروان به عزت و بزرگی مشهور است و من همواره سپاسگزار خوبیها و بزرگیها هستم تا به من برسد.
هوش مصنوعی: امسال پنجمین سالی است که از آنجا به اینجا آمدهام و هر روز خبر یا تجربهای تازه از آنجا به من میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.