گنجور

 
خاقانی

زخم بر دل رسید خاقانی

تا خود آسیب بر خرد چه رسد

نقب محنت به گنج عمر رسید

تا به بنیاد کالبد چه رسد

گوئی از باغ جان رسد خبرت

بوئی ای مه نمی‌رسد چه رسد

چرخ را ز آه من زیان چه بود؟

پیل را از پشه لگد چه رسد؟

از فراش کهن به لات رسید

تا ازین نو رسیده خود چه رسد

غم رسید از ترنج تازه تو را

تا ز نارنج دست زد چه رسد

از یکی زن رسد هزار بلا

پس ببین تا ز ده به صد چه رسد

سنگ باران ابر لعنت باد

بر زن نیک، تا به بد چه رسد