یا وصل تو را نشانه بایستی
یا درد مرا کرانه بایستی
میسوزم ازین غم و نمیبیند
این آتش را زبانه بایستی
گفتی به طلب رسی به کوی ما
خود کوی تو را نشانه بایستی
تا دل به وصال تو رسد روزی
در عهدهٔ آن زمانه بایستی
خود را سگ کوی تو گمان بردم
این قدر گمان خطا نه بایستی
محروم ز آستانهات هستم
سگ محرم آستانه بایستی
بر هیچم هر زمان بیازاری
آزار تو را بهانه بایستی
گر دهر، دو روی و بخت ده رنگ است
باری دل تو یگانه بایستی
آوخ همه نقب بر خراب آمد
یک نقب به گنجخانه بایستی
بر ابلق آسمان ز زلف تو
شیب سر تازیانه بایستی
در زلف تو ز آبنوس روز و شب
از دست مشاطه شانه بایستی
در دانهٔ دل نماند مغز آوخ
در خوشهٔ عمر دانه بایستی
خاقانی فسانه شد عشقت
در دست تو این فسانه بایستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق خود نسبت به عشق و معشوق میپردازد. او به دو حالت اشاره میکند: یا باید نشانهای از وصال محبوب باشد، یا درد و رنجش را پایان دهد. او از آتش غم میسوزد و حس میکند که کسی این ناراحتی او را نمیبیند. شاعر درک میکند که برای رسیدن به عشق، باید به نشانه معشوق اعتماد کند و در انتظار روزی باشد که به وصال برسد. او خود را به عنوان "سگ کوی تو" تصور میکند و میگوید که باید در آستانه محبوب باشد. در نهایت، او به ناامیدی از شرایط و دهر اشاره دارد و میخواهد دلی یکدست و ثابت در عشق داشته باشد. شعر را با بیان عواطف و خواستههای عاشقانه و ناامیدی از فقدان معشوق پایان میدهد.
هوش مصنوعی: یا باید نشانهای از وصال تو داشته باشم، یا اینکه باید کناری برای درد من وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: من به خاطر این غم میسوزم و کسی نیست که این شعله را ببیند.
هوش مصنوعی: گفتی اگر به دنبال من هستی باید نشانی از کوی من داشته باشی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به وصال تو برسم، باید این دوران را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: فکر میکردم که خودم را به اندازهای پایین آوردهام که مانند سگی در خیابان تو باشم، اما حالا میفهمم که اینطور فکر کردن اشتباه بود.
هوش مصنوعی: من از درگاه تو بیبهرهام، اما سگ وفادارت در کنار در منتظر ایستاده است.
هوش مصنوعی: هر زمان که تو به من آسیب برسانی، من هم بیدلیل از تو آزار نمیبینم و باید از این برخورد خود داری کنی.
هوش مصنوعی: اگر دنیا ناپایدار و سرنوشت متغیر است، پس باید دل تو همیشه و یکپارچه باقی بماند.
هوش مصنوعی: ای وای! همه تلاشها و کوششها به ناکامی ختم شد، فقط یک تلاش باید باشد که به مقصد واقعی و گنجینه برسد.
هوش مصنوعی: بر آسمان آبی، زلفهای تو مانند خطی بلند و زیباست که به شکل یک تازیانه خمیده میشود.
هوش مصنوعی: در زلف تو، شب و روز همچنان باید به دقت و با مهارت شانهزنی کرد، گویی که زلفهای تو همچون موادی با ارزش و تیره هستند.
هوش مصنوعی: وقتی که دانههای دل خالی از محتوا شوند، در خوشهٔ زندگی نیز باید دانهای وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: عشق تو به افسانه تبدیل شده است و این داستان باید در دستان تو باقی بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.