درا تا سیل بنشانم ز دیده
گهر در پایت افشانم ز دیده
بیا از گرد ره در دیده بنشین
که گرد راه بنشانم ز دیده
مگر دان سر ز من تا خون چشمم
سوی دل باز گردانم ز دیده
چنان بر دیده بندم نقش رویت
که نقش خلد برخوانم ز دیده
گه از بازوی و ران سازم کنارت
گهی بازوی خون رانم ز دیده
چو آئی سوی خاقانی دم نزع
به دید تو دود جانم ز دیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر از عشق و شوق دیدار محبوب سخن میگوید. او احساسات عمیق خود را بیان کرده و ابراز میکند که چقدر آرزو دارد محبوب را ببیند و زیباییاش را در خاطرش نقش ببندد. شاعر همچنین به خستگی و درد حاصل از دوری اشاره میکند و میگوید که اگر محبوب به او نزدیک شود، تمام غمها و رنجهایش به فراموشی سپرده میشود. مضمون اصلی اشعار، عشق و آرزوی وصال است.
هوش مصنوعی: من میخواهم اشکهایم را با چنین طوفانی در دلت بزنم و جواهرهای آن را به پای تو نثار کنم.
هوش مصنوعی: بیا در کنار راه بنشین که من غبار آن را از چشمانم برمیدارم و میزدایم.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که سرم را برای تو به جان بگذارم تا اشکهایم را به سوی قلبم بازگردانم و از چشمانم بریزم؟
هوش مصنوعی: چنان روی تو را بر چشمانم میزنم که تصویر بهشتی را از دیدهام میخوانم.
هوش مصنوعی: گاهی اوج محبت و توانایی خود را برای تو به نمایش میگذارم و گاهی نیز از دل شکسته و دردهایم اشک میریزم.
هوش مصنوعی: وقتی که به سوی خاقانی میآیی، در لحظهای که جانم در حال خروج است، به دیدن تو اشک به چشمانم میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.