ز باغت به جز بوی و رنگی نبینم
خود آن بوی را هم درنگی نبینم
زهی هم تو هم عشق تو باد و آتش
که خود در شما آب و سنگی نبینم
چه دریاست عشقت که هرچند در وی
صدف جویم الا نهنگی نبینم
همه خلق در بند بینم پس آخر
به همت یک آزاد رنگی نبینم
چو خاقانی از بهر صید دل خود
به از تیر مژگان خدنگی نبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عشق و زیبایی میپردازد. او از باغی صحبت میکند که جز بوی خوش و رنگی زیبا در آن نمیبیند و حتی بوی خوش را نیز درنگی در آن نمییابد. او عشق معشوق را با باد و آتش مقایسه میکند و میگوید در وجود این عشق، آبی و سنگی نمیبیند. او همچنین به عمق و وسعت عشق اشاره میکند که با وجود جستجویش، فقط صید نهنگ را مییابد و نه چیز دیگری. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که همه انسانها در بند هستند و تنها یک آزاد رنگی که به عشق مربوط میشود، نمیبیند. شاعر با مقایسه خود با خاقانی، بیان میکند که در پی دستیابی به دل خود، چیزی بهتر از تیر مژگان معشوق نمییابد.
هوش مصنوعی: از باغ تو تنها بوی خوش و رنگهای زیبا را میبینم، اما حتی خود آن بوی خوش نیز درنگ و توقفی ندارد.
هوش مصنوعی: عشق و وجود تو آنقدر زیبا و پرشور است که در شما هیچ نشانهای از سردی یا سختی نمیبینم.
هوش مصنوعی: عشق تو چنان عمیق و وسیع است که هرچقدر در آن جستجو کنم، باز هم تنها به مرواریدها میرسم و ماهی بزرگی نمیبینم.
هوش مصنوعی: همه مردم را در وضعی میبینم که به نوعی در بند و محدودیت هستند، اما در پایان، به خاطر اراده و تلاش یک فرد آزاد و مستقل، هیچگونه رنگی از آزادی نمیبینم.
هوش مصنوعی: خاقانی میگوید که برای به دست آوردن عشق و دلباختگی، تیر نگاه زیبا همچون تیر کمان را بهتر از هیچ چیز دیگری نمیدانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.