از جور که بر سرو بلندت مردند
در بند اسیر و مستمندت کردند
شمعی ، چه عجب که کند داری بر پای
سروی، چه عجب که تخته بندت کردند
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
از جور که بر سرو بلندت مردند
در بند اسیر و مستمندت کردند
شمعی ، چه عجب که کند داری بر پای
سروی، چه عجب که تخته بندت کردند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و قدرت شخصی اشاره میکند که در عذاب و بند اسارت گرفتار شده است. او از اینکه یک سرو بلند به اسیری درآمده و شمعی در پایش روشن است تعجب میکند و به شکلی نمادین نشان میدهد که زیبایی و عظمت در قید و بند قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستمی که بر تو روا داشتهاند، کسانی که به تو حسادت میورزیدند، به زنجیر کشیده شدند و در حالت نیاز و وابستگی گرفتار شدند.
هوش مصنوعی: عجب نیست که تو همچون شمعی در کنار درختی ایستادهای، عجب نیست که به تو زنجیری زدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.