گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خیام

آن را که به صحرای علل تاخته‌اند

بی او همه کارها بپرداخته‌اند

امروز بهانه‌ای درانداخته‌اند

فردا همه آن بود که درساخته‌اند

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خیام
اوحدالدین کرمانی

خوش باش که در ازل بپرداخته اند

نرد من و تو بی من و تو ساخته اند

بر نطع قضا به کعبتین تقدیر

نرد من و تو بی من و تو باخته اند

عراقی

یک عالم از آب و گل بپرداخته‌اند

خود را به میان ما در انداخته‌اند

خود گویند راز و خود می‌شنوند

زین آب و گلی بهانه بر ساخته‌اند

عبید زاکانی

تا ساخته شخص من و پرداخته‌اند

در زیر لگد کوب غم انداخته‌اند

گوئی من زرد روی دلسوخته را

چون شمع برای سوختن ساخته‌اند

شاه نعمت‌الله ولی

یک عالم از آب و گل بپرداخته اند

خود را به میان آن در انداخته اند

خود می گویند و باز خود می شنوند

از ما و شما بهانه بر ساخته اند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه