اکنون که ز خوشدلی در ایّام نماند
یک همدم پخته جزمی خام نماند
دست طرب از ساغر می باز مگیر
امروز که دستگیر جز جام نماند
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
اکنون که ز خوشدلی در ایّام نماند
یک همدم پخته جزمی خام نماند
دست طرب از ساغر می باز مگیر
امروز که دستگیر جز جام نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
اکنون که ز خوشدلی بهجز نام نمانْد،
یک همدم پخته جز میِ خام نماند؛
دستِ طَرَب از ساغرِ می بازمگیر
امروز که در دست بهجز جام نماند!
اندر دل من قرار و آرام نماند
دشنام فرست اگرت پیغام نماند
با عشق تو خوشدلی در ایّام نماند
تو شاد بزی که رامش و کام نماند
شادیّ گریز پای از دست غمت
بگریخت چنان کزو بجز نام نماند
گیرم که وفا و عهد را نام نماند
خود مهر منت در دل خود کام نماند
انگار که آمدن فراموشت شد
آئین سلام و رسم پیغام نماند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.