هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وضعیت ناخوشایند و غمانگیزی اشاره میکند که در آن خوشدلی و شادمانی دیگر وجود ندارد. او میگوید که هیچ همدمی نیست و تنها چیزی که باقی مانده است، جام می و شراب است. در نهایت، او از دلمشغولیهای گذشته میگوید و به اهمیت لذت بردن از لحظههای حال تاکید میکند.
هوش مصنوعی: اکنون که دیگر از شادی و خوشدلی در روزها خبری نیست، هیچ همدمی نیز نمانده است که بتواند با فهم و پختگی خود به ما کمک کند، فقط افراد ناپخته و خام باقی ماندهاند.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وضعیت ناخوشایند و غمانگیزی اشاره میکند که در آن خوشدلی و شادمانی دیگر وجود ندارد. او میگوید که هیچ همدمی نیست و تنها چیزی که باقی مانده است، جام می و شراب است. در نهایت، او از دلمشغولیهای گذشته میگوید و به اهمیت لذت بردن از لحظههای حال تاکید میکند.
هوش مصنوعی: اکنون که دیگر از شادی و خوشدلی در روزها خبری نیست، هیچ همدمی نیز نمانده است که بتواند با فهم و پختگی خود به ما کمک کند، فقط افراد ناپخته و خام باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: امروز از نوشیدن شراب دست برندار، زیرا جز این جام چیز دیگری برای کمک به تو وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اکنون که ز خوشدلی بهجز نام نمانْد،
یک همدم پخته جز میِ خام نماند؛
دستِ طَرَب از ساغرِ می بازمگیر
امروز که در دست بهجز جام نماند!
اندر دل من قرار و آرام نماند
دشنام فرست اگرت پیغام نماند
با عشق تو خوشدلی در ایّام نماند
تو شاد بزی که رامش و کام نماند
شادیّ گریز پای از دست غمت
بگریخت چنان کزو بجز نام نماند
گیرم که وفا و عهد را نام نماند
خود مهر منت در دل خود کام نماند
انگار که آمدن فراموشت شد
آئین سلام و رسم پیغام نماند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.