گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

گل در مه روزه همچنان می خندد

گویی که بطنز بر جهان می خندد

می روشن و نو بهار و مردم هشیار

گل را عجب آمدست از آن می خندد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode