کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۹ دیشب هوس دل غمینم بگرفت و اندیشۀ یار نازنینم بگرفت گفتم بروم بر پی دل تا آنجا اشکم بدوید و آستینم بگرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در این شعر، شاعر از احساس غم و اندوه خود صحبت میکند که در شب به سراغش آمده است. او به یاد یار نازنینش میافتد و تصمیم میگیرد برای دیدن یار برود. اما گریه به او اجازه نمیدهد که برود.
دیشب عشق دل غمگینم مرا گرفت و قصد رفتن به سوی یار نازنینم کردم
گفتم بروم هوس دلم را پی بگیریم و تا نزد یار بروم اما گریه امانم نداد و نگذاشت که بروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.