کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۹ دی گفت ندیدمت درین روزی بیست خیرست، کم آمدن چرا؟ موجب چیست؟ پیش لب او همین زمان بتوان مرد صد سال بلطف این سخن بتوان زیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به دوستش میگوید که مدتی او را ندیده است و در مورد کمآمدنش سؤالی میکند. او اشاره میکند که در کنار لب او بودن و شنیدن سخنانش به اندازهای لذتبخش است که حتی یک صد سال هم میتوان به همین دلیل زندگی کرد.
هوش مصنوعی: دی به من گفت که امروز به این سبب که تو را ندیدم، روز خوبی بوده است. چرا کم آمدی و چه دلیلی دارد؟
هوش مصنوعی: در کنار لبان او، حتی همین حالا میتوان مرد، چون با لطف و مهربانی این کلام میتوان تا صد سال زندگی کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با دل گفتم که ای دل احوال تو چیست
دل دیده پر آب کرد و بسیار گریست
گفتا که چگونه باشد احوال کسی
کو را بمراد دیگری باید زیست
امروز به شهر حسن همنام تو نیست
عاشق همه زیر سایه بام تو نیست
ای دوست ندانی که دلارام تو کیست
ای عشق نه آگهی که در دام تو کیست
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی بادهٔ گلرنگ نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
چندان چشمم که در غم هجر گریست
هرگز گفتی گریستنت از پی چیست
من خود ز ستم هیچ نمیدانم گفت
کو با تو و خوی تو چو من خواهد زیست
دشمن چو بدانست که : احوالم چیست
بر تلخی زندگانی من بگریست
بدحال تر از من اندرین عالم کیست ؟
در آرزوی مرگ همی باید زیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.