خیز تا زار و گریه برگیریم
خوش بگرییم و یه در گیریم
نوحه های جگر خراسش کنیم
چون بپایان رسد ز سرگیریم
سرتابوت خواجه بازکنیم
کفن از روی وی بدر گیریم
وز جفایی که دوش رفت برو
حال پرسیم و گریه برگیریم
گردش از روی خوب بفشانیم
سزش از خاک تیره برگیم
بر سر روضۀ مقدس او
دیده از اشک در گهر گیریم
ای دریغا که رکن دین مسعود
رخت بر بست از سرای وجود
این دگر فتنه بین که چون افتاد
وه که خونم بدل درون افتاد
فتنه که رفت هیچ نبود
فتنه در اصفهان کنون افتاد
علم شرع و رایت اسلام
هر دو در خاک سر نگون افتاد
از دو نیر بگریۀخونین
چرخ را دیدگان برون افتاد
کهکشان راه اشک خونین است
کش بران روی نیلگون افتاد
شرع را دست خون و داو تمام
مهره اندر گشاد خون افتاد
چرخ بدساز شش دری سازید
درلباسات دست خون یازید
حالتی سهمناک می بینیم
خلق را دردناک میبینیم
مخلصان را درین مصیبت صعب
در مضیق هلاک می بینیم
همه را سینه پاره می یابم
همه را جامه چاک می بینم
تا نمی بینم آن امام همام
من همه بیم و باک می بینم
آفتابی بدان بلندی جاه
در هبوط مغاک می بینم
وان همه کار و بارب خواجه همین
تودۀ تیره خاک می بینم
آنچه ما را ز حالش ادراکست
تختۀ چوب و تودۀ خاکست
تاکه مسعود صاعد از ما شد
کار اسلام زیر و بالا شد
بی جلالش هرانجا ملکیست
ملکش از دست و پایش ارجاشد
سد اسکندر از میان برخواست
ظلم یأجوج فتنه پیدا شد
چو حسین علی شهیدشدست
رجبش لاجرم عشورا شد
رکن اسلام باد باقی اگر
رکن دین پیش حق تعالی شد
گل بماناداگرچه بستان نیست
در بماناداگرچه دریا شد
اینت شکر که کام پرشیرست
گرچه طفلست عقل او پیرست
سرو از اول یکی نهال بود
ماه تابان همان هلال بود
گل از آن غنچۀ دژم شکفد
دراز آن نطفۀ زلال بود
قوت نطق عیسی اندرمهد
پرتو فضل ذوالجلال بود
نه بتعلیم این و آن باشد
نه بدوران ماه و سال باشد
مردم دیده گر نه خرد بود
قوت باصره محال بود
بچه شیر باچنان خردی
هیبتش سخت با کمال بود
که دهد شرح مشکلات رموز؟
که کند حکم لایجوز و یجوز؟
از وفات تو آه و واویلاه
کاندر آمد بعالم آب سیاه
آه ، دردا که دودی آتشبار
بجهان اندر آمد از ناگاه
ای دریغا که دست بسته گرفت
چون توشیری مکاید روباه
شرع را نیست بی تو فروشکوه
خلق را نیست بی تو پشت و پناه
خواجه از خوابگاه بیرون آی
رانکه دیرست ، وقت شد بیگاه
خلق در انتظار دیدارت
برکشید ندصف دور گ همه راه
بی تو کلک و دوات را بدرست
این دهان خشک و آن زبان شده ست
دیده را بی تو روشنایی نیست
صبر را دل آشنایی نیست
خواجه از خاک تیره بیرون آی
زانکه این جای پادشاهی نیست
پشت بر روی مخلصان کردن
شیوۀ لطف و پیشوایی نیست
خواجه در خاک و ما چنین خاموش
کفر محض است و بیوفایی نیست
ای دریغا که دین و دنی را
بی روای توش روایی نیست
چشمۀ آفتاب گردون را
بی جمال تو روشنایی نیست
آنکه را تکیه گاه فرقد بود
زینهار از چه جای مرقد بود؟
فتنه بیدار شد زخواب درآی
کار دربسته را لبی بگشای
تا همه کار بسته بگشاید
پرده بردار و روی بازنمای
خلل کار شهر می دانی
خواجه زنهار زود بیرون آی
کار مسعود صاعد اندریاب
خواجه بشتاب از برای خدا
شیر در بیشه نه و بچه ضعیف
وای اگر کار درنیابی وای
تا بگویی کزان جفا چونی
با یکی از خواص در سخن آی
قلم فتوی و دوات قضا
جز بحکمت نمی دهد رضا
خواجه فریاد از این جفا فریاد
بوم و بر باز کی کند بیداد
ای دریغا که از فراز فلک
زود نامت بزیر خاک فتاد
از سماعیل و هاجر و هانی
تو خلیلی چرا نیاری یاد
مریم روزگار و عیسی وقت
هردو را عمر و زندگانی باد
در پناه جلال و عصمت او
نامدار پدر بکام زیاد
سرو هرچند سایه بازگرفت
باد پاینده سایۀ شمشاد
این دعا را زروم تا ماچین
بعد تحسین همی کنند آمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است درباره اندوه و مصیبت فقدان یک شخصیت بزرگ و معنوی. شاعر در فراق این شخصیت، زاری و گریه میکند و به مظلومیت و زخمهایی که به جامعه و دین وارد آمده اشاره دارد. او از جدایی این شخص از دنیا بهعنوان یک فاجعه یاد میکند و بر اثرات منفی آن بر دین و مردم تأکید میکند. در ادامه، شاعر از مردم میخواهد که درد و رنجهایشان را درک کنند و نسبت به این فقدان واکنش نشان دهند. او به اهمیت حضور این شخصیت در احیای دین و جامعه اشاره کرده و از دیگران میخواهد که با همبستگی و توجه به او، تلاش کنند تا کارها بر اساس حکمت و درستی پیش برود. این شعر، تجلی احساساتی عمیق از غم و امید به بهبود شرایط بر اثر عشق به آن شخصیت بزرگ است.
هوش مصنوعی: بیا بلند شو و ناراحتی و گریهمان را جمع کنیم، بیایید با شادی و خوشحالی گریه کنیم و در دلمان پذیرای غمها باشیم.
هوش مصنوعی: بیایید در سوگ دلتنگیها و دردهای خود نوای عزاداری سر دهیم، چون که این همه مشکلات و غمها به پایان برسد، از سرگیریم و دوباره شروع کنیم.
هوش مصنوعی: بیا تابوت خواجه را باز کنیم و کفن او را کنار بزنیم.
هوش مصنوعی: از بیمحلی و کمتوجهی که دیشب داشتیم، حالا از تو حال و احوال میپرسیم و برای دلتنگیام اشک میریزیم.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی معشوق، زندگی را با شادی سپری میکنیم و از نشیبهای زندگی عبور میکنیم.
هوش مصنوعی: در کنار قبر مقدس او، چشمانمان را با اشک پر میکنیم.
هوش مصنوعی: آه، کاش که مسعود، که رکن و پایه دین بود، از دنیای وجود ما رخت برنمیبست.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس شدید و غم و اندوه شاعر اشاره دارد. او به طور استعاری به وضعیتی اشاره میکند که یک بحران بزرگ یا فاجعه رخ داده و این وضعیت باعث درد و رنج عمیق او شده است. او به این فکر میکند که چه بلایی بر سر او آمده و خون دلش به خاطر این مسأله به شدت به جوش آمده است.
هوش مصنوعی: وقتی که فتنهای به پایان میرسد، دیگر هیچ چیز از آن باقی نمیماند، اما در حال حاضر در اصفهان فتنه جدیدی آغاز شده است.
هوش مصنوعی: معنای این بیت به این صورت است که علم و دانش دینی و نمادهای اسلامی به نوعی در شرایطی قیمت خود را از دست داده و به وضعتی ناگوار رسیدهاند. به عبارت دیگر، ارزش و اهمیت این دو بعد در دنیای امروز تحت تأثیر مشکلات و چالشها کمرنگ شده است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به درد و رنج عمیق خود اشاره میکند که باعث شده است چشمانش از شدت گریه و اندوه به سوی آسمان بلند شود. او با احساسات شدید خود، حالی را تجربه میکند که همهی هستیاش تحت تأثیر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: کهکشان به مانند راهی است مملو از اشکهای خونین که بر روی آبهای آبی رنگ ریخته شده است.
هوش مصنوعی: قوانین و اصول دینی تحت تأثیر بیعدالتی و خونریزی قرار گرفتهاند و در این میان، مهرههای اصلی و تاثیرگذار در وضع قوانین درگیر این شرایط بحرانی شدهاند.
هوش مصنوعی: تقدیر ناپسند، مانند چرخوفلک، زندگی سختی را برایتان رقم میزند، و در این راه، شما ممکن است با درد و رنج مواجه شوید.
هوش مصنوعی: ما به وضوح ناراحتی و درد را در چهرهی مردم مشاهده میکنیم.
هوش مصنوعی: در این مشکل بزرگ، کسانی که مخلص و صادق به خداوند هستند را در تنگنا و در معرض نابودی میبینیم.
هوش مصنوعی: همه را در حالتی میبینم که از دل درد و رنج دارند، و لباسهایشان هم پاره شده است.
هوش مصنوعی: هر وقت آن امام بزرگوار را نمیبینم، احساس ترس و نگرانی میکنم.
هوش مصنوعی: من در عمق یک چاله تیره، به سمت آفتابی مینگرم که در اوج شکوه و مقام قرار دارد.
هوش مصنوعی: تمام فعالیتها و امور زندگی آقا را فقط در این تودۀ سیاه و بیارزش خاک میبینم.
هوش مصنوعی: ما تنها میتوانیم حال او را از نشانههای بیرونی مانند چوب و تودهای از خاک بفهمیم.
هوش مصنوعی: زمانی که مسعود صاعد از میان ما رفت، وضعیت اسلام دگرگون شد و به شکلی جدید درآمد.
هوش مصنوعی: هرجا که او در آنجا باشد، خود را در عظمت و شان او میبینیم و اگر از لذتهای او بهره ببریم، آن مکان ارزش و اعتبار پیدا میکند.
هوش مصنوعی: دیوار سد اسکندر شکسته شد و ظلم و فساد یأجوج و ماجوج سر برآورده است.
هوش مصنوعی: وقتی حسین، پسر علی به شهادت رسید، طبیعتاً روز عاشورا نام گرفت.
هوش مصنوعی: اگر رکن دین و ایمان در نزد خداوند باقی بماند و استوار باشد، اسلام نیز پابرجا خواهد ماند.
هوش مصنوعی: اگرچه باغی در کار نیست، گل هنوز باقی میماند، حتی اگر به دریا بپیوندد.
هوش مصنوعی: اینجا به شیرینی و لطافت بچهای اشاره دارد که با وجود نوجوانی، درک و عقلش به شدت پیشرفته و پیرتر از سنش است. او به خاطر داشتن عقل و فطرتی بالغ، میتواند بهتر از دیگران درک کند و به همین دلیل، لطافت و شیرینیاش بیشتر به چشم میآید.
هوش مصنوعی: سرو از ابتدا یک درخت کوچک بوده و ماه در آغاز شکل خود همچون هلال بوده است.
هوش مصنوعی: گل از غنچۀ trist (غمگین) شکوفا میشود و این نشان میدهد که در پس آن، یک نطفه یا جنین زلال و پاک وجود دارد.
هوش مصنوعی: توانایی سخن گفتن عیسی ناشی از نور و فضیلت خداوند متعال است.
هوش مصنوعی: این موضوع به آموزش و تربیت مرتبط نیست و به گذر زمان و تغییرات سالها نیز ارتباطی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر مردم دارای خرد نباشند، دیدن و درک حقایق برای آنها امکانپذیر نخواهد بود.
هوش مصنوعی: بچه شیری با وجود سن کم و اندازهاش، به قدری بزرگ و باوقار به نظر میرسد که شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند توضیح دهد مشکلات و رازها را؟ چه کسی میتواند قضاوت کند در مورد مسائلی که قابل قبول و غیرقابل قبول هستند؟
هوش مصنوعی: خبر درگذشت تو باعث اندوه و ناامیدی در جهان شده و مانند آب سیاهی در دلها جاری است.
هوش مصنوعی: افسوس، که ناگهان دودی از آتش به دنیا وارد شد.
هوش مصنوعی: ای کاش که دست و پای تو بسته شده باشد، زیرا مانند توشیری که در چنگال روباهی گرفتار شده، دچار مشکل میشوی.
هوش مصنوعی: هیچ قانونی و اصولی بدون تو ارزش و معنا ندارد، مانند اینکه زندگی و حمایت مردم بدون تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای دوست، از خواب بیدار شو که زمان از دست رفت و صبح دیر شده است.
هوش مصنوعی: مردم بیصبرانه در انتظار دیدن تو هستند و تمام مسیرها را به خاطر تو گشودهاند.
هوش مصنوعی: بدون تو، قلم و دوات در این دهان خشک و این زبان بیحرکت بیفایده شدهاند.
هوش مصنوعی: چشم بدون تو نور و روشنی ندارد و قلبی که صبر را میشناسد، هیچ آشنایی ندارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که از خاک سیاه و کثیف بلند شو، چون این مکان جایگاه پادشاهی نیست.
هوش مصنوعی: به معنای این است که رفتار کردن با کسانی که صادق و وفادارند، با بیتوجهی و پشت کردن نمیتواند نشانهای از مهربانی و رهبری درست باشد.
هوش مصنوعی: خواجه در خاک قرار دارد و ما در حال سکوت هستیم؛ این نشانهای از کفر خالص و بیوفایی است.
هوش مصنوعی: ای کاش که زندگی و دین بدون تو معنایی نداشتند.
هوش مصنوعی: چشمۀ آفتاب گردون بدون زیبایی تو روشن نمیشود.
هوش مصنوعی: آن کسی که به ستارههای درخشان تکیه دارد، باید مراقب باشد که چه جایی آرامگاه او خواهد بود.
هوش مصنوعی: آشوب و مشکلاتی که زمانی خواب بودند، حالا بیدار شدهاند. باید دست به کار شویم و یک راه حلی برای مسائل بسته پیدا کنیم. تنها با گفتن یا ابراز نظر میتوانیم گامی برداریم.
هوش مصنوعی: وقتی که همه چیز در حال آماده شدن است، باید پرده را کنار بزنی و خودت را نشان بدهی.
هوش مصنوعی: ای خواجه، دقت کن که مشکلات شهر را میدانی، پس هر چه زودتر از آنجا خارج شو و مراقب باش.
هوش مصنوعی: مسعود به کمک نیاز دارد، ای خواجه، برای خدا سریعاً اقدام کن.
هوش مصنوعی: وقتی در دل جنگل شیر قدرتمندی وجود دارد و فرزند ضعیفی در آنجا هست، باید مراقب باشی که مشکل و خطر پیش نیاید. اگر به درستی متوجه نشوی و کار را درست انجام ندهی، ممکن است عواقب بدی پیش بیاید.
هوش مصنوعی: تا بگویی که چگونه به خاطر بیوفایی و ظلم کسی به حال تو هستی، با یکی از افراد خاص صحبت کن.
هوش مصنوعی: قلم فتوای شرعی و دواتی که برای نوشتن احکام قضایی به کار میرود، تنها با حکمت و درایت میتواند رضایت و آرامش را به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: این شعر به تظلم و ناله اشاره دارد، از بیعدالتی و ستمی که بر فردی یا جامعهای میرود، سخن میگوید. شاعر به وضعیت ناگوار و ظلمی که گریبانگیر اوست، اعتراض میکند و از نبودن اقدام مؤثری برای مقابله با این مشکلات سخن میگوید. او در پی نجات و رهایی است و به شرایط سخت و دردناک خود معترض است.
هوش مصنوعی: ای کاش که از بالای آسمان، نام تو زود به زیر خاک نرود.
هوش مصنوعی: چرا یادِ خلیل را از اسمائیل، هاجر و هانی نمیآوری؟
هوش مصنوعی: مریم بهعنوان نماد روزگار و عیسی بهعنوان نماد زمان هر دو زندگی کنند و عمرشان طولانی باد.
هوش مصنوعی: در سایه شکوه و پاکی او، پدر مشهور و بزرگم به خوبی زندگی میکند.
هوش مصنوعی: سرو هر چند که سایهاش توسط باد گرفته شده، اما سایه شمشاد همیشه محکم و پایدار باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در این بیت به دعا و درخواست برای خوب بودن و تحسین کردن اشاره شده است. گویا دعاهایی را انجام میدهند تا پس از آن، دیگران هم از آنها تعریف کنند و به خوشبختی برسند. به نوعی، افراد امیدوارند پس از تلاش و دعا، دیگران از آنها استقبال کرده و دیدگاه مثبتی نسبت به آنها داشته باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.