ای مقادیر فضل و افضالت
بیش از اندازۀ بیان رهی
اندرین روزها که گشت هوا
نا خوش و سرد هم بسان رهی
بس که هر دم ز لشکر بهمن
لرزه افتد بر استخوان رهی
بیم آنست حاش من یسمع
کآورند از عدم نشان رهی
چاکران را بنزد مخدومان
عذرها هست خاصه آن رهی
گر تن از خدمت تو محرومست
لازم حضرتست جان رهی
گرچه شد بسته این زبان چو آب
از دم سرد در دهان رهی
نفس ز مهریر می خواهد
عذر تقصیر از زبان رهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالاتی از دل و درونیات شاعر میپردازد. شاعر از فضل و مزایای خود سخن میگوید و احساس میکند که در روزهای ناخوشایند و سرد، به ویژه در هنگامهای که بهمن میآید و لرزه بر اندامش میاندازد، دچار نگرانیش نسبت به میرایی و عدم وجود خود است. او به چاکران و خادمانش اشاره میکند که عذرهایی دارند، اما خود به رغم محرومیت از خدمت، همچنان با جان و دل در پی خدمتگزاری است. در نهایت، اشاره به خواهش نفس از محبت و پوزشخواهی از جانب وی دارد.
هوش مصنوعی: ای مایههای فضیلت و برتر از آنکه بتوان آن را به زبان آورد، فضایل تو فراتر از آن است که توصیف شوند.
هوش مصنوعی: در این روزها که هوا ناخوشایند و سرد شده، به مانند یک مسافر بیهدف هستم.
هوش مصنوعی: هر زمان که لشکر بهمن به حرکت در میآید، لرزهای بر استخوانهای رهی میافتد.
هوش مصنوعی: نگرانی من این است که مبادا کسی نشانهای از وجود من را از عدم بیابد و درک کند.
هوش مصنوعی: خدمتگزاران در مقابل اربابان خود همیشه بهانههایی دارند، بهویژه وقتی که در مسیر خاصی قرار دارند.
هوش مصنوعی: اگر بدن از خدمت و حضور تو محروم باشد، لازم است که روح بتواند به راه تو دست یابد.
هوش مصنوعی: هرچند که زبانم مانند آب در دهانم خشک شده و توان صحبت کردن ندارم، اما همچنان از جاده خاصی که در زندگیام طی کردهام، پیروی میکنم.
هوش مصنوعی: از دل مهربانی، خواهان بخشش و عذرخواهی از زبان کسی است که در مسیر زندگی قدم برداشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.