ایا شگرف نوالی که در زمین و زمان
نشان مثل تو اوهام دوربین ندهند
دمی نباشد کاجرام چرخ چون دل من
به خدمت قدمت بوسه بر زمین ندهند
ستارگان که بر افلاک اسمشان علمست
ز دست دامن تو همچو آستین ندهند
اگر چه تاری ازین خلعتم که فرمودی
ز روی قدر به صد اطلس ثمین ندهند
چومن گزین سخنها به خدمت آوردم
مرا زبهر چه تشریف به گزین ندهند؟
چو لفظ من شکرست و معانیم گوهر
قصب کجا شد و خارا چو اسب و زین ندهند
فرود لایق من باشد ار بهر بیتم
و رای خلعت صد بوسه بر جبین ندهند
ز زاده های ضمیرم یکی به قیمت عدل
به گوشواره و خلخال حور عین ندهند
اگر چه کاسدی شعر شد چنان که همی
بهای شربتی از اب پارگین ندهند
بدان امید که یابند خلعتی رسمی
سخنوران به هوس جان نازنین ندهند
بدین کسادی ابریشم و گرانی شعر
لباس من ز چه معنی بریشمین ندهند؟
تو پادشاه گرامی و اهل فضل و کرم
به شاعران فرومایه نیز این ندهند
ز دیگران که ندانند بس عجب نبود
اگر عطاها در خورد آفرین ندهند
هنر نوازان کز فضل مایه ور باشند
به شعرهای چنان خلعت چنین ندهند
چو آنچنان شد فرمای تا برات زرم
اگر دهند بجز زرّ راستین ندهند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی ارزش و مقام شاعر و جایگاه او در نزد پادشاه و جمعی از افراد میپردازد. شاعر از نقصها و کمبودهای موجود در جامعه و بیتوجهی به هنر و شاعری گلایه میکند. او به مقایسه ستارگان و خاصیت آنها در آسمان با محبوبش پرداخته و اعلام میکند که حتی در بهترین شرایط، هنوز هم او را آنگونه که شایسته است نمیشناسند. در عین حال، به زیبایی کلام و معانی شعر خود اشاره کرده و به این نکته تاکید دارد که اگرچه او تلاش میکند، اما نتایج کمتری دریافت میکند. در نهایت، شاعر حسرت میخورد که حتی در میان شاعران، احترام و تقدیر لازم به او داده نمیشود و این وضعیت نشاندهنده عدم شایستگی در قضاوت درباره هنر است.
هوش مصنوعی: آیا تو نیکوی بینظیر هستی که در میان زمین و زمان، هیچکس مانند تو را نمیتواند تصور کند؟
هوش مصنوعی: هیچ زمانی نیست که چرخ فلک مانند دل من به تو خدمت نکند و بر زمین بوسه نزند.
هوش مصنوعی: ستارهها که در آسمان به نامهای بزرگ و معروفاند، نمیتوانند از دامن وجود تو کمکی بگیرند، مانند آستینی که نمیتوان آن را به دست کسی داد.
هوش مصنوعی: اگرچه از این مقام و جایگاه که به من عطا کردهای، نباید برای من کهیرز و زرق و برقی از لباسهای گرانقیمت به حساب آید، اما نمیتوانم این نوع ارزش و اعتبار را با هیچ چیز دیگری عوض کنم.
هوش مصنوعی: من سخنانی را که انتخاب کردهام به خدمت شما میآورم، چرا باید برای من حقی قائل نشوند و مرا مورد احترام قرار ندهند؟
هوش مصنوعی: حرفهایم شیرین و دلنشین است، اما معنای آنها مانند جواهری با ارزش نیست. چرا که اگر مثل اسب ناز و نیاز نکنند، دیگر زیبا و جذاب نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد که من به زمین بیفتم، باید به خاطر شعرم باشد و نه به خاطر اینکه کسی یکصد بوسه بر پیشانیام بگذارد.
هوش مصنوعی: از دل و روح من، تنها یکی را به قیمت انصاف به زینتهای بهشتی نخواهند بخشید.
هوش مصنوعی: هرچند شعر من از نظر کیفیت افت کرده و به بیارزشی نزدیک شده است، اما حتی به اندازه قیمت یک نوشیدنی ساده از آب لجنزده نیز ارزش ندارد که کسی برایش پولی خرج کند.
هوش مصنوعی: به امید اینکه سخنوران لباس رسمی را پیدا کنند، اما جان عزیز خود را به خاطر هوس ندهند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به وضعیت ناخرسندی و گرانقیمتی ابریشم و شعر اشاره میکند. او میپرسد که با وجود این احساس کسادی و گرانفروشی، چرا لباسش را از ابریشمی نمیسازند؟ این جمله نشاندهندهی نارضایتی او از شرایط و عدم توجه به نیازهای اوست.
هوش مصنوعی: تو پادشاه عزیز و با فضیلت هستی و حتی به شاعران بیمعنی و کممایه نیز نسبت به خودت توجه نمیکنی.
هوش مصنوعی: اگر دیگران که چیزی نمیدانند، اهدای نعمتها و بخششها را نادیده بگیرند، جای تعجبی نیست.
هوش مصنوعی: افراد هنرمند که از فضیلت و استعداد برخوردارند، به چنین اشعار و عبارات بیمایه و بیارزش اهمیتی نمیدهند.
هوش مصنوعی: وقتی اوضاع به گونهای شد که دستور داده شود، اگر بخواهند به عنوان پرداخت، چیزی غیر از طلا و زر واقعی بدهند، قبول نکنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.