گنجور

 
کلیم

داد ایزد بپادشاه جهان

خلفی همچو مهر عالمتاب

تاج صاحبقران ثانی را

گوهر بحر ازو گرفته حساب

نامش اورنگ زیب کرده فلک

تخت ازین پایه گشته عرش جناب

چون باین مژده آفتاب انداخت

افسر خویش بر هوا چو حباب

طبع دریافت سال تاریخش

زد رقم (آفتاب عالمتاب)

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

هر سؤالی کز آن لب سیراب

دوش کردم همه بداد جواب

گفتمش جز شبت نشاید دید

گفت پیدا بشب بود مهتاب

گفتم از تو که برده دارد مهر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

به چه ماند جهان مگر به سراب

سپس او تو چون دوی به شتاب؟

چون شدستند خلق غره بدو

همه خرد و بزرگ و کودک و شاب؟

زانکه مدهوش گشته‌اند همه

[...]

قطران تبریزی

لاله داری شکفته بر مهتاب

مشگ داری گرفته بر مه تاب

مشگ چون موی تو ندارد بوی

ماه چون روی تو ندارد تاب

پیل با عشق تو ندارد پای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه