همه محروم و ازو دست کسی دور نبود
کس ندیدم که درین میکده مخمور نبود
فقر و روشندلی آئینه رخسار همند
هیچ ویرانه ندیدم که پر نور نبود
دلم از کاوش مژگان تو از سینه گریخت
جای آسایش در خانه زنبور نبود
من درین میکده پیش قدحی بنشستم
که سرش بسته تر از کاسه طنبور نبود
خط اگر سرکشد از خطه حسن تو مرنج
که بفرمان سلیمان هم این مور نبود
شعله داغ برونم بدرون نور نداد
شمع تربت سبب روشنی کور نبود
تا تبسم بدلم مشت نمک می پاشد
چشم داغم بره مرهم کافور نبود
حال سوز دل ما یار ندانست کلیم
از سیه بختی در آتش ما نبور نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.