اگر غبار ره یار می توانی شد
چو صبح مطلع انوار می توانی شد
به رنگ مردمک از ترک خویشتن بینی
چراغ خلوت دیدار می توانی شد
اگر غبار ره جستجو توانی گشت
عبیر پیرهن یار می توانی شد
به مهد کام نهنگ ار توانی آسودن
حریف عشق جگرخوار می توانی شد
به چشم دل نمک شور عشق اگر ریزی
ز خواب غفلت بیدار می توانی شد
چه غم، سکندر و قیصر نگشتی ار جویا
غلام حیدر کرار می توانی شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر به بیخبری یار می توانی شد
ز هرچه هست خبردار می توانی شد
ز تندخویی خو خار بی گلی ورنه
زخلق خوش گل بی خار می توانی شد
اگر به خامشی از گفتگو پناه بری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.