مانع سوز دل خستگی آزرم شود
کی علاج تب عشق از عرق شرم شود
دین و دل نذر گذارم تو مگر رام شوی
می کشم چله کمان تو مگر نرم شود
گردد از عکس رخش موم صفت آینه آب
هم چو خورشید مه من چو ز می گرم شود
می شود شرم ز بالای خرامت شوخی
شوخی از پهلوی تمکین تو آزرم شود
بید مجنون ز سرافکندگی آید بنظر
از قد و قامت او سرو چو در شرم شود
برد دلش نور نور یقین تافته جویا چون شمع
زآتش عشق کسی را که سرش گرم شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.