گنجور

 
جیحون یزدی

دوش در خواب همی خنجر جانان دیدم

تشنه خوابیدم و سرچشمه حیوان دیدم

چو هلالیست به خورشید جمالت ابرو

که کمالش همه پیوسته به نقصان دیدم

راستی از ذَقَنت عاقبتم پشت خمید

وه که از گوی تو من لطمه چوگان دیدم

رُست از خاتم لعل تو خط و اگه باش

کاندرین مور سر ملک سلیمان دیدم

که به یعقوب دهد مژه یوسف را باز

که منش زنده در آن چاه زنخدان دیدم

زد گریبان مرا چاک و دل از سینه ربود

آن نکو سینه کزان چاک گریبان دیدم

در چمن کرد چو خط رخش جیحون وصف

عرق از شرم بروی گل و ریحان دیدم

 
 
 
کلیم

دوش در خواب چو آن طره پیچان دیدم

صبح در بستر خود سنبل و ریحان دیدم

از هواداری آنزلف چنانم که اگر

برد خواب اجلم خواب پریشان دیدم

ایخوش آندم که زحیرت نزنم دیده بهم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه