گنجور

 
جامی

به صحرا دید ماری آن مخنث

که از مردی نبودش هیچ رنگی

ز بیم مار می لرزید و می گفت

که اینک مار کو مردی و سنگی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode