گنجور

 
جامی

به فضل عام تو یا رب که در سرای وجود

دقیقه ای ز فنون کرم فرونگذاشت

به صنع تو که ندیده مدوز کلک و مداد

به لوح ساده هستی هزار نقش نگاشت

که بخش دولت جاوید شهریاری را

که فیض خود از هیچ کس دریغ نداشت

بلند مرتبه یعقوب بن حسن که ز عدل

لوای جاه و جلالت به آسمان افراشت

حساب حاصل او جز خدا نداند کس

به کشتزار جهان بس که تخم نیکی کاشت