جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۳۶ عروس حجله طبعم که شاهد سخن است ز آب و خاک خراسان چو دید ناسازی وداع کرد مرا و نهاد روی به روم به عزم خدمت شاه مجاهد غازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به عروس روح خود اشاره میکند که شاهد احساسات اوست. او با دیدن نارسایی و چالشهایی از خاک خراسان، از او خداحافظی کرده و به سوی روم میرود تا به خدمت شاه مجاهد غازی بپردازد.
هوش مصنوعی: عروس زندگی من که نماد زیبایی و هنر است، وقتی به دیدن ناهماهنگیها و مشکلات در دنیای خراسان میرسد، ناراحت میشود.
هوش مصنوعی: او از من خداحافظی کرد و به سمت رومیها رفت تا در خدمت شاه مجاهد و غازی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی
سزاست بر سر خوبان تو را سرافرازی
به چشم طنز کنی گر کنی به ماه نظر
بدان جمال تو را هست جای طنازی
به دست قهر ز لشکر گه جمال همی
[...]
چو تیر غمزه بناز و کرشمه اندازی
نشانه از دل مسکین من کن ای غازی
نخست با تو بالبازی اندر آمده ام
چو دل نماند تن در دهم بجانبازی
مرا چو جان بباری شد است قربانت
[...]
سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی
که سایه بر سرش افکند خسرو غازی
فلک کلاه غرور این زمان ز سر بنهد
که هست افسر شه بر سر سرافرازی
خطاب خسرو انجم کنون بگردانند
[...]
چو برقع از رخ زیبای خود براندازی
بگو نظارگیان را صلای جانبازی
ز روی خوب نقاب آنگهی براندازی
که جان جمله جهان ز انتظار بگدازی
نقاب روی تو، جانا، منم که چون گویم:
[...]
خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی
به دولت تو گنه میکند به انبازی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.