جانم ز غمت به لب رسیده ست
روزم ز خطت به شب رسیده ست
دل خسته مکن به زخم خارم
چون نخل تو را رطب رسیده ست
راهیست مرا به گنج مطلوب
هر رنج که از طلب رسیده ست
گویند ادب مده ادیبم
کز عشق مرا ادب رسیده ست
در بی سبب از سبب کنم روی
چون محنتم از سبب رسیده ست
جامی به عجم نثار کرده ست
هر نقد کش از عرب رسیده ست
در چنگ غمت به گوش جانم
صد زمزمه طرب رسیده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.