جانم ز غمت به لب رسیده ست
روزم ز خطت به شب رسیده ست
دل خسته مکن به زخم خارم
چون نخل تو را رطب رسیده ست
راهیست مرا به گنج مطلوب
هر رنج که از طلب رسیده ست
گویند ادب مده ادیبم
کز عشق مرا ادب رسیده ست
در بی سبب از سبب کنم روی
چون محنتم از سبب رسیده ست
جامی به عجم نثار کرده ست
هر نقد کش از عرب رسیده ست
در چنگ غمت به گوش جانم
صد زمزمه طرب رسیده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و غم و اندوه شاعر است. شاعر از درد و غم ناشی از عشق سخن میگوید که به مرز تحمل او رسیده است. او به صورت استعاری از نخل و رطب صحبت میکند که نشان دهنده امید و آرزوهایش است. همچنین، شاعر به تلاش برای رسیدن به گنجینههای عشق و زیباییهای آن اشاره میکند و میگوید که چه رنجها که برای دست یافتن به آن کشیده است. در نهایت، او از لذتها و شادیهایی که در دلش موج میزند، به رغم غم و اندوه صحبت میکند.
هوش مصنوعی: زندگیام به خاطر غمهایت به آخر رسیده و روزهایم به خاطر دوریات به شب تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: دل مرا بیشتر بیازار، چرا که مانند نخیلی هستم که به ثمر رسیدهای و میوهام آماده برداشت است.
هوش مصنوعی: راهی وجود دارد که به ثروت و آرزوی دلخواه من میرسد، هر زحمتی که در این مسیر کشیدهام به نتیجه خواهد رسید.
هوش مصنوعی: میگویند که به من آداب ندهید، چرا که من از عشق آداب و اخلاق را به دست آوردهام.
هوش مصنوعی: بدون هیچ دلیلی به سمت تو میآیم، چون مشکلاتم ناشی از این محبت است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به طرف عجم (ایران) آمده، از دستاوردهای عرب به خوبی بهرهمند شده است و همواره چیزی از فرهنگ و هنر عرب را به عجم اهدا کرده است.
هوش مصنوعی: غم تو چنان در جان من نفوذ کرده که در هر لحظه سرود شادی را میشنوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.