بیمار تو شدم به عیادت نیامدی
سوی مرید خود به ارادت نیامدی
رنجوریم فزود چو در پرسشم قدم
رنجه نکردی و به عیادت نیامدی
گویند در ثواب عیادت عبادت است
قصد ثواب را به عیادت نیامدی
از بخت نامساعد من ای همای قدس
برمن فکنده ظل سعادت نیامدی
هرگز به حسن ماه نسنجید خویش را
کز وی چو آفتاب زیادت نیامدی
عاشق کشی به تیغ جفا عادت تو بود
با ما چه شد که بر سر عادت نیامدی
جامی به شهد و شیر چو هر بوالهوس نمیر
گر تیغ عشق اهل شهادت نیامدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.