گنجور

 
جامی

هیچ ازین مبتلا نمی پرسی

چیست موجب چرا نمی پرسی

نیست پروای حال بنده تو را

وز برای خدا نمی پرسی

وقت بیگانگان خوش است بسی

کز من آشنا نمی پرسی

همه جا بر تو راه می گیرم

هرگزم هیچ جا نمی پرسی

پادشاهی کس از تو چون پرسد

که چرا از گدا نمی پرسی

به طفیل سگان بپرس از من

گر از ایشان جدا نمی پرسی

حال جامی وفاست با سگ تو

حال اهل وفا نمی پرسی