برگل از سبزه خط غالیه بویی داری
چشم بد دور چه آراسته رویی داری
چه دلاویز بود زلف تو یارب که دراو
صد دل آویخته از هر سر مویی داری
با همه نیک بود خوی تو لیکن چو فتد
با منت کار چه گویم که چه خویی داری
چشم بهبود مدار ای که دل افتاده چو من
درکف فتنه گری عربده جویی داری
گوی گفتن ذقنت را سخن بیهوده ست
گوش تا چند به هر بیهده گویی داری
بس که گلچهره اسیر تو شد و لاله عذار
چون چمن پر گل و لاله سر کویی داری
واصل کعبه شدن حد تو نبود جامی
اینقدر بس که به راهش تک و پویی داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.