شب که رفتی ز برم مونس جان که شدی
مردم دیده خونابه فشان که شدی
بهر مهمانی تو مائده عیش که ساخت
وز لب و خط نمک و سبزی خوان که شدی
همچو گل خنده زنان رفتی و چون سرو روان
گل خندان که و سرو روان که شدی
سود چشمی و زیان دل و دین بهر خدای
چون برفتی ز برم سود و زیان که شدی
من شدم پی سپر هجر ز بس پیری و ضعف
تو به آن تازه رخی بخت جوان که شدی
راز من فاش شد امروز ز بس گریه و آه
تا تو شب محرم اسرار نهان که شدی
هیچ برگفته جامی ننهی گوش رضا
یا رب اینسان ز سماع سخنان که شدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.