بیا جانا که تنگ آمد ز هجرانت جهان بر من
به پایت تا کشم جان را گذر دامنکشان بر من
دلی دارم من از مهر تو پر وز دیگران خالی
چه باشی مهربان بر دیگران نامهربان بر من
چه باک ار کوههای غم نهادی بهر من بر هم
که منتهاست از تو از زمین تا آسمان بر من
چو از خونم شود گل آستانت در زمین غلتم
که گردد خلعت رحمت گل آن آستان بر من
فتد بر رشته جانم گره از لعل خاموشت
معاذالله از آن روزی که نگشایی زبان بر من
تنم سر تا قدم پر شد ز پیکانهای تو زان سان
که همچون کوه آهن کارگر ناید سنان بر من
سبکبارم مخواه از کوه اندوه بتان جامی
که میآید خیال این سبکباری گران بر من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.