شمارهٔ ۳۸۷
عنایتی نکند یار نازنین با من
خوش است با همه خونین دلان همین با من
گشاده روست به هر کس به سان گل لیکن
گره چو غنچه فکنده ست در جبین با من
چو آفتاب نگنجد درین سراچه کجا
شود به کلبه تاریک همنشین با من
بدو تقرب من اینقدر بس است که هست
به زیر نه فلک و روی یک زمین با من
مرا تبسم آن لب بکشت طالع بین
که داد خاصیت زهر انگبین با من
ز شمع و مشعله باشد فراغتم شب هجر
بس اینکه همنفس است آه آتشین با من
مگو که تنگ بود راه عاشقی جامی
جریده می روم اینک نه دل نه دین با من
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...