شب نیست که از شوق رخت زار نمیرم
صد ره نشوم زنده و صد بار نمیرم
هر دم نتوان روی تو دید اینقدرم بس
کز محنت محرومی دیدار نمیرم
در غمکده بی کسی ام خفته به خواری
این سو قدمی نه که چنین خوار نمیرم
بخشم به سگت عمر که از شرط وفا نیست
گر در ره یاران وفادار نمیرم
بگشای به رویم در راحت به نگاهی
تا رنجه ز غم روی به دیوار نمیرم
نزدیک به خویشم بکش از غمزه که باری
دور از تو به کام دل اغیار نمیرم
جامی نه ز بیکاری عشق است غم من
زانست غم من که درین کار نمیرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.