برون خرام که تا در ره تو خاک شوم
روا مدار کزین آرزو هلاک شوم
جدا ز خاک درت گر فتم درآب حیات
چو ماهیان جگر تشنه در طپاک شوم
به دور چشم تو با دلق زهد نزدیک است
که رند دردکش و مست جامه چاک شوم
گدای آن سر کویم ولی ز جور رقیب
درآن نشیمن دولت به ترس و باک شوم
چو می خوری به سرم ریز چند کاسه درد
که از کدورت تقوا و توبه پاک شوم
خوشی به وصل حریفان ازان چه باک تو را
که از فراق تو غمگین و دردناک شوم
همای اوج بلندم نه خوش بود جامی
که پست خاک نشینان این مغاک شوم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.