نه کوی دوست هوای چمن گذاشت مرا
نه یاد او هوس انجمن گذاشت مرا
ربوده بود ز من یار من مرا یا رب
چه جرم رفت که دیگر به من گذاشت مرا
گرفتمش سر ره دی پر از سخن دهنی
روان گذشت و سخن در دهان گذاشت مرا
ز غصه کوه کنم چرخ بیستون گویی
درین هنر به دل کوهکن گذاشت مرا
تنم گداخت ز هجران و جان بسوخت ز شوق
بلای عشق نه جان و نه تن گذاشت مرا
مرا چه زهره که گردم ندیم خلوت او
بس اینکه گرد در خویشتن گذاشت مرا
چگونه شرح دهم سر عشق او جامی
که عشق او نه مجال سخن گذاشت مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.