شمت برقا یلوح للاسرار
کاد یمحو بریقه الانوار
آتشی تافت از نواحی طور
دل به آن سو شتافت موسی وار
دیده انتظار بر راهیم
سوف یأتی بجذوة من نار
آورد شعله ای که جذوه آن
زند آتش به خرمن پندار
بر تو روشن کند که یار یکیست
لیک نامش هزار و یک به شمار
چون به هر یک جدا جدا بنمود
یار شد از هزار ویک اغیار
گر ز پیش آن شمار برداری
هیچ باقی نماند الا یار
رو نماید ز پرده من و تو
سر وحدت منزه از تکرار
رود از کارخانه شب و روز
وهم امسال همچو تهمت پار
در و دیوار دار کون و مکان
گویدت لیس غیره فی الدار
لب درین گف و گوی محرم نیست
دم فروبند جامی از گفتار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رخش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.